پیرمرده به زنش ميگه بيا يادِ قديما کنيم،من تو پارک باهات قرار ميزارم تو پاشو بيا...!!! پيرِ مردِ ميره تو پارک ميشينه يکي دوساعت طول ميکشه زنش نمياد،نگران ميشه ميره خونه ميبينه زنش نشسته تو خونه داره گريه ميکنه..!ميگه :چي شده.!؟ زنش ميگه بابام نذاشت بيام...!!!