به مامانم با تلفن عمومی زنگ زدم میپرسه:
مسعود تو هستی؟
میگم:پ ن پ یوزارسیوم بانوی من.
———————-
واسه نماز صبح پا شدم نماز بخونم
بابام برگشته میگه میخوای نماز بخونی
گفتم په نه په اقا خروسه سرما خورده قول دارم جاش صبح ها پا شم
قو قو لی قو قول کنم :d
———————-
رسيدم محل كارم ديدم گوشيم نيست!
مات و مبهوت كه كجا انداختم يادم اومد با تاكسي اومدم.
زنگ زدم به گوشيم نه بار طرف گرفته ميگه ا گوشي شما ديدم تو تاكسيم مونده.
رفتم ازش تحويل بگيرم به من نگاه ميكنه شما هم سوارتاكسيم شده بوديد!!؟؟
گفتم پ نه پ گوشيم رفته بود دور بزنه ديدم نيومد ديركرد تماس گرفتم ببينم كجاست.شما جواب داديد!.